true
شبهه: در کتاب ارشاد شیخ مفید نقل شده امام حسین(علیهالسلام) به عمر سعد گفت: «اجازه بده من بروم و دست در دست یزید بگذارم و با او بیعت کنم» که نشان می دهد امام اهل سازش بوده و اینگونه که شیعیان میگویند نبوده که حضرت از مرگ نهراسد و به خاطر دین قیام کرده باشد.
پاسخ:
وقتی به کتاب الارشاد شیخ مفید مراجعه میکنیم میبینیم این عالم وارسته شیعه اولا: بدون سند این مطلب را نقل کرده، دوما: این مطلب را از قول خود عمر سعد نقل میکند، نه راوی سومی که بین آنها بوده باشد. در ارشاد آمده: «وَ لَمَّا رَأَى الْحُسَیْنُ نُزُولَ الْعَسَاکِرِ مَعَ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ بِنَیْنَوَى وَ مَدَدَهُمْ لِقِتَالِهِ أَنْفَذَ إِلَى عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ أَنِّی أُرِیدُ أَنْ أَلْقَاکَ فَاجْتَمَعَا لَیْلًا فَتَنَاجَیَا طَوِیلًا ثُمَّ رَجَعَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ إِلَى مَکَانِهِ وَ کَتَبَ إِلَى عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ زِیَادٍ. أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ أَطْفَأَ النَّائِرَهَ وَ جَمَعَ الْکَلِمَهَ وَ أَصْلَحَ أَمْرَ الْأُمَّهِ هَذَا حُسَیْنٌ قَدْ أَعْطَانِی عَهْداً أَنْ یَرْجِعَ إِلَى الْمَکَانِ الَّذِی أَتَى مِنْهُ أَوْ أَنْ یَسِیرَ إِلَى ثَغْرٍ مِنَ الثُّغُورِ فَیَکُونَ رَجُلًا مِنَ الْمُسْلِمِینَ لَهُ مَا لَهُمْ وَ عَلَیْهِ مَا عَلَیْهِمْ أَوْ أَنْ یَأْتِیَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ یَزِیدَ فَیَضَعَ یَدَهُ فِی یَدِهِ فَیَرَى فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُ رَأْیَهُ وَ فِی هَذَا لَکُمْ رِضًى وَ لِلْأُمَّهٍ صَلَاح: زمانیکه امام حسین دید دسته دسته از سپاهیان به عمر سعد در دشت نینوا اضافه میشوند، به عمر سعد پیغام داد که میخواهم تو را ببینم، پس یک شب به مدت طولانی با هم گفتگو کردند، سپس عمر سعد برگشت و به عبیدالله بن زیاد نامه نوشت که: “…این حسین است که با من عهد بسته که یا به مکانی که از آن آمده برگردد، یا به ناحیه مرزی و دورافتاده ای از دیار مسلمین برود و مانند یک مسلمان عادی زندگی کند، یا برود نزد یزید و دست در دست او بگذاردو خود با یزید ماجرا را حل کند، در این مطلب رضایت است و صلاح امت».[۱]
لذا در پاسخ چند نکته بیان میشود:
- خود شیخ مفید این نقل را با قطعیت بیان نمیکند و نظر خود ایشان نیست، ایشان طبق نقل برخی تواریخ مانند طبری نقل میکند که عمر سعد چنین ادعایی کرده است، اما تایید نمیکند که او صادق بوده و امام حسین(علیهالسلام) قطعا چنین سخنانی را فرموده است.
- علمای شیعه هیچ کتاب روایی را به طور کامل نپذیرفتهاند، بلکه پذیرش آنها منوط به بحثهای رجالی و صحت سند است، شاید بتوان گفت معتبرترین کتاب و مهمترین کتاب روایی شیعه، کتاب شریف کافی است، اما همین کتاب شریف نیز برخی از روایات آن ضعیف است و علمای شیعه آنها را کنار گذاشته و رد کردهاند، لذا هیچ حدیثی بدون بررسی سندی پذیرفته نیست، مگر قرائن خارجی دیگری بر صحت آن وجود داشته باشد. کتاب الارشاد شیخ مفید و دیگر کتب روایی ایشان مانند الاختصاص، نیز از این قاعده مستثنا نیستند و باید روایات آن و نقلهای آنها مورد بررسی و صحت و سقم قرار گیرد.
- این مطلب در بسیاری از کتب تاریخ و روایی شیعه که حتی بعد از شیخ مفید نوشته شدهاند مانند کتاب لهوف از سید بن طاووس وجود ندارد، پس قطعی نیست و نمیتوان با قطعیت از آن سخن گفت.
- این مطلب با سیره امام حسین(علیهالسلام) و سخنان اولیه ایشان سازگاری ندارد، زیرا اکثر تواریخ نوشتهاند زمانیکه یزید(لعنتاللهعلیه) به خلافت رسید، همان روز اول به والی مدینه نامه نوشت و از او خواست یا از حسین بن علی(علیهماالسلام) بیعت بگیرد تا او را به قتل برساند. والی مدینه نیز امام را به دارالاماره مدینه دعوت کرد و از او خواست که با یزید بیعت کند، حضرت در پاسخ فرمود: «أَیُّهَا الْأَمِیرُ إِنَّا أَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّهِ وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَهِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِکَهِ وَ بِنَا فَتَحَ اللَّهُ وَ بِنَا خَتَمَ اللَّهُ وَ یَزِیدُ رَجُلٌ فَاسِقٌ شَارِبُ الْخَمْرِ قَاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَهِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ وَ مِثْلِی لَا یُبَایِعُ بِمِثْلِهِ: ای امیر، ما اهل بیت نبوت، معدن رسالت، محل آمد و رفت ملائکه هستیم، خداوند به وسیله ما شروع کرده و به وسیله ما خاتمه میدهد، و یزید مردی فاسق است که شراب مینوشد، مردم را بدون گناه میکشد، مثل منی با مثل او بیعت نخواهد کرد».[۲] حضرت در این عبارت میفرماید مثل منی، یعنی نه تنها من با او بیعت نمیکنم، بلکه هر کس مانند من است و درد دین دارد و میخواهد دین در جامعه بماند، هرگز با یزید بیعت نخواهد کرد.
کربلا
همچنین نقل شده مروان از باب خیرخواهی درآمده و فردای آن روز به امام عرضه داشت من خیر تو را میخواهم و بهتر است با یزید بن معاویه بیعت کنی، حضرت در پاسخ به او فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّهُ بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِید: … باید فاتحه اسلام را خواند، هر گاه امت به رهبری مانند یزید مبتلا شود».[۳] این جمله نیز به صراحت بیان میکند که امام حسین(عیلهالسلام) هرگز با یزید بیعت نخواهد کرد، حتی اگر کشته شود، چون با «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» شروع میکند، و معمولا این جمله زمانی به کار میرود که مرگ و میری در کار باشد. حتی نقل شده در جمع اصحاب خود در کربلا و یک روز قبل از عاشورا و شروع جنگ فرمود: «فَإِنِّی لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَهً وَ الْحَیَاهَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَما: من مرگ را جز سعادت و خوشبختی نمیدانم، و حیات و زندگی با ظالمان را جز بدبختی و لذت نمیدانم».[۴]
با این وصف چطور میتوان پذیرفت حضرت زمانیکه سپاه عمر سعد را مشاهده کرده از مرگ ترسیده و فرموده باشد من میروم و دست در دست یزید میگذارم، زمانیکه خودش با صراحت میفرماید مثل منی هرگز با مثل یزیدی بیعت نخواهد کرد.
اصلا اگر قصد حضرت بیعت بود چرا مدینه را ترک گفته، حدود سه ماه در مکه سکنی گزید و سپس به سمت کوفه حرکت کرد؟ میتوانست همانجا بماند و با والی مدینه به عنوان نماینده یزید بیعت کند، چرا این همه زحمت را متحمل شود و سپس بیعت کند. واقعا این سخنان با هم سازگاری ندارند.
۵ــ با بررسی تاریخ متوجه میشویم یا چنین چیزی اصلا نبوده، یعنی عمر سعد چنین نامهای به ابن زیاد ننوشته است، یا از جانب خود دروغی گفته است تا جنگ را خاتمه داده و بدون خونریزی به مقصود خود برسد.
چرا که در ادامه همین نقل ارشاد شیخ مفید آمده: شمر بن ذی الجوشن با پاسخ نامه عمر سعد، توسط ابن زیاد به کربلا آمد و پاسخ را به عمر سعد تحویل داد، در نامه آمده بود یا حسین بن علی(علیهماالسلام) را تسلیم کرده و دست بسته نزد ما بیاور و یا او را به قتل برسان و یا سپاه را به شمر تحویل بده؛ سپس عمر سعد به شمر گفت: «مَا لَکَ وَیْلَکَ لَا قَرَّبَ اللَّهُ دَارَکَ قَبَّحَ اللَّهُ مَا قَدِمْتَ بِهِ عَلَیَّ وَ اللَّهِ إِنِّی لَأَظُنُّکَ أَنَّکَ نَهَیْتَهُ أَنْ یَقْبَلَ مَا کَتَبْتُ بِهِ إِلَیْهِ وَ أَفْسَدْتَ عَلَیْنَا أَمْرَنَا قَدْ کُنَّا رَجَوْنَا أَنْ یَصْلُحَ لَا یَسْتَسْلِمْ وَ اللَّهِ حُسَیْنٌ إِنَّ نَفْسَ أَبِیهِ لَبَیْنَ جَنْبَیْهِ: تو را چه شده، واى به حال تو، خدا آوارهات کند و زشت گرداند از آنچه براى من آوردهاى، به خدا من میدانم تو مانع شدی که پیشنهادى که من برایش نوشته بودم را بپذیرد و کارى را که ما امید اصلاح آن را داشتیم، تباه ساختى، به خدا حسین(ع) تسلیم کسى نشود، همانا جان پدرش در سینه اوست».[۴]
در این قسمت خود عمر سعد هم تصریح میکند که امام حسین(علیهالسلام) کسی نیست که اهل تسلیم باشد، پس چگونه به عمر سعد قول داده که به نزد یزید میرود و بیعت میکند؟؟ دشمن نیز این قسمت از سخنان حضرت را نقل نمیکند تا مخاطبان خود را به گمراهی بیاندازد.
لذا بدون شک اگر عمر سعد چنین نامهای نوشته، دروغ گفته و سخنانی از جانب خود برای ابن زیاد نوشته تا بدون جنگ و خونریزی مساله را حل کند. زیرا همه میدانند عمر سعد به نیت حکومت بر ری به سمت کربلا حرکت کرد و نیک میدانست که اگر امام را به شهادت برساند، آخرت خود را از دست داده است، لذا با خود میگوید با دروغی مصلحتآمیز هر دو را به دست آورم، هم حکومت را و هم صلح بین یزید و امام حسین(علیهالسلام) را.
بنابراین این متن دروغی بیش نیست که توسط عمر سعد به امام نسبت داده شده تا شاید بتواند با این کار جلوی جنگ را گرفته و از خونریزی و شهادت امام خودداری کند. البته این عادت دشمن است که تنها با نقل مواردی از تاریخ که به نفع خود اوست و تقطیع جملات، مخاطبان خود را منحرف کرده و امر را بر آنان مشتبه گرداند.
«یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ [صف /۸] می خواهند نور خدا را با دهان هایشان خاموش کنند در حالی که خدا کامل کننده نور خود است، گرچه کافران خوش نداشته باشند».
_____________________________
پینوشت
[۱]. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص ۸۸٫
[۲]. ابن طاووس، على بن موسى، اللهوف على قتلى الطفوف، ترجمه فهرى، جهان، تهران، چاپ اول، ۱۳۴۸ش، ص ۲۳٫
[۳]. همان، ص ۲۴٫
[۴]. همان، ص ۷۹٫
[۵]. الارشاد، همان، ص ج۲، ص۸۹
true
true
http://ilam.ziaossalehin.ir/?p=13864
true
true