- 12 مهر 1399
- ایثار و شهادت
- کد خبر 13867
- 172 بازدید
- بدون نظر
- ایمیل
- پرینت
true
true
true
true
true
true
true
true
سایز متن /
true
سوال: در مورد شهادت على اکبر نوشته شده: امام حسین(علیهالسلام) بر بالین حضرت علیاکبر آمد، صورت به صورت او گذاشت و فرمود: «خداوند بکشد کسانی که تو را کشتند! چقدر اینان نسبت به خداوند و هتک حرمت رسول خدا گستاخ شدهاند. پسرم! بعد از تو خاک بر سر این دنیا.»
اینجا چند موضوع مهم وجود دارد:
الف) راوى این مکالمه چه کسى است؟
حضرت على اکبر که کشته شده و نتوانست به کسی بگوید! امام حسین(علیهالسلام) هم شهید شد و بعید است که وسط جنگ بیاید و سخنانش به علی اکبر را برای دیگران نقل کند؛ فاصله دیگران با ایشان هم زیاد بوده و نمیتوانستند این گفتگو را بشنوند.
ب) حمید بن مسلم ازدی از یاران عمر سعد بود و چطور شیعیان به قول او در این باره اعتماد میکنند؟
جواب:
در اولین روزهای سال ۶۱ هجری در عراق جنگی نمایان بین حقّ و باطل به وقوع پیوست که نقطهی عطفی در تاریخ بشری محسوب میشود. وقوع این حادثه از مسلّمات تاریخی است، در کتب تاریخی جزئیات این حادثه بیان شده است. پس از سالهای طولانی که از حماسهی عاشورا میگذرد، جبههی باطل برای کمرنگ کردن خطّ سرخ حسینی، تلاشهای بسیاری کرده و میکند. از تخریب قبر آن امام همام گرفته تا تهمتها و دروغها در مورد زمینهها و اهداف و نتایج قیام آن حضرت. اما نور حسینی مثل همیشه بر تارک تاریخ درخشیده و دلهای عاشق را غرق نور کرده و با محبّت خود سیراب میکند.
اخیرا این شبهه را مطرح کردهاند که سخنان حضرت سید الشهدا(علیهالسلام) را چه کسی برای ما نقل کرده است؟ مستمسک این افراد هم نقلی است که سید بن طاووس از شهادت علی اکبر(علیهالسلام) آورده است. در نقل ایشان عبارت «ِوَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّه و قال» (گونهاش را بر گونهی علی اکبر قرار داد و فرمود) وجود دارد.[۱] شبههکننده با تمسّک بر این نقل و مفروض گرفتن چند امر، به بیان این شبهه پرداخته است:
اوّلا: حضرت سید الشهداء با حضرت علی اکبر نجوا کرده است و با صدای آرام این کلام را گفته طوری که دیگران متوجه آن نشدهاند.
ثانیا: علی اکبر و سید الشهدا(علیهماالسلام) نخواستند یا نتوانستند این سخن را برای کسی نقل کنند.
ثالثا: شخص دیگری هم به طرق دیگر نمیتوانسته است به آن علم پیدا کند.
ابتدا نقلهای مختلف را در باره شهادت علی اکبر بیان میکنیم و سپس به آن پاسخ میدهیم:
- ابن سعد (متوفی۲۳۰ق) با چندین سند مختلف از افراد مختلفی از جمله امام علی بن الحسین(علیهماالسلام) نقل کرده است که مردى از قبیله عبد القیس به نام مرّه بن منقذ بن نعمان بر على اکبر حمله کرد و بر او نیزه زد. على اکبر را که سخت زخمى بود از زمین برداشتند و نزدیک پدر بردند، حسین فرمود: پسرم تو را کشتند؟ پس از تو خاک بر سر این جهان باد، و او را در آغوش کشید تا درگذشت. در این هنگام حسین (ع) به پیشگاه کردگار چنین عرضه داشت: «پروردگارا ما را فراخواندند که یارى دهند نه تنها یارى ندادند که کشتند، پروردگارا! باران آسمان را از ایشان باز دار و آنان را از برکتهاى زمین محروم دار و اگر ایشان را روزگارى مهلت و نعمت مىدهى پراکندهشان ساز و گروه گروه فرما و والیان را از آنان هرگز خشنود مدار.»[۲]
- طبری (متوفی ۳۱۰ق) با دو واسطه (ابو مخنف و سلیمان بن ابی راشد) از حمید بن مسلم ازدی نقل کرده که بار دیگر على اکبر به میدان آمد و با شمشیر به دشمن حمله مىبرد. مره بن منقذ راه بر او گرفت و ضربتى به او زد که بیفتاد و لشکریان اطرافش را گرفتند و با شمشیر پاره پارهاش کردند. حمید بن مسلم ازدى گوید: «به گوش خودم شنیدم که حسین مىگفت: «پسرکم، خداى قومى را که تورا کشتند، بکشد، نسبت به خدا و شکستن حرمت پیامبر چه جسور بودند، از پس تو دنیا دگر مباشد.»[۳] ابوالفرج اصفهانی هم با همین سند و با همین عبارات نقل کرده است.[۴]
- شیخ مفید (متوفی۴۳۰ق) در ارشاد همین جریان را نقل کرده است:
«مرّه بن منقذ به علی اکبر حمله کرد و ضربهای به او زد. لشکریان او را محاصره کرده و با شمشیرهایشان او را قطعه قطعه کردند. امام حسین(علیهالسلام) بالای سر او آمد و فرمود: خدا بکشد گروهی را که تو را کشتند… .»[۵]
دو تن از سیرهنویسان شیعه یعنی طبرسی (متوفی۵۴۸ق) و ابن نما حلی (متوفی ۶۴۵ق) نیز مشابه همین عبارات را نقل کردهاند.[۶]
- سید بن طاووس (متوفی ۶۶۴ق) عبارت «فوضع خدّه علی خدّه» را اضافه کرده و مینویسد: «امام حسین (علیهالسلام) آمد تا در کنار بدن فرزند ایستاد و صورتش را بر صورت فرزند نهاد و فرمود: خداوند گروهی را که تو را کشتند، بکشد…» [۷]
- ابن مشهدی (متوفی ۶۱۰ق) در مزار و سید بن طاووس در اقبال، با سند خود از شیخ ابو منصور بن عبد المنعم بن النعمان البغدادی نقل کردهاند که در سال ۲۵۲ قمری (یا ۲۶۲ق) از ناحیهی مقدسه (امام حسن عسکری علیهالسلام یا امام زمان عجلاللهتعالیفرجه) زیارتنامهای برای زیارت امام حسین (علیهالسلام) صادر شد.[۸] در ابتدای این زیارتنامه میخوانیم: «سلام بر تو ای اولین کشته شده، از نسل بهترین سلسله، از خاندان ابراهیم خلیل، درود خدا بر تو و بر پدر تو باد، که دربارۀ تو گفت: خدا بکشد آن گروهی را که تو را کشتند ای فرزندم، چه چیزی آنان را بر خدا عاصی کرد، و بر تجاوز به حرمت و احترام رسول واداشت، بعد از تو چقدر زندگی دنیا بیارزش است. علی بن حسین علیهما السلام خطاب به کافران رجز میخواند و میفرمود: «من علی بن حسین بن علی هستم … سوگند به خانۀ خدا که ما، به پیامبر نزدیکتر و سزاوارتریم…»[۹]
در این زیارتنامه که از طرف امام معصوم (علیهالسلام) نقل شده است، به رجز حضرت علی اکبر، سخنان امام حسین (علیهالسلام) بالای سر او اشاره شده است.
بعد از نقل تواریخ فریقین در مورد شهادت علی اکبر به پاسخ شبهه میپردازیم:
الف) این سخنان امام حسین (علیهالسلام) بر بالین حضرت علی اکبر از طرق مختلفی نقل شده است. هم در منابع تاریخی اهل سنت با طرق مختلفی نقل شده و هم در منابع روایی و تاریخی شیعه. در منابع اهل سنت هم منحصر به نقل یک نفر نیست، بلکه از طرق دیگری هم نقل شده است. یکی از طرق ابن سعد برای نقل واقعهی عاشورا، طریقی است که به امام زین العابدین(علیهالسلام) میرسد.[۱۰] البته واضح است که شیعیان به تواریخ اهل سنت به طور مطلق اعتماد نمیکنند. لذا بزرگان شیعه از طرق و اسناد خود وارد مباحث تاریخی عاشورا پژوهی شدهاند و کتب مزار و مقتل نوشتهاند. همین زیارتنامهای که اخیرا نقل کردیم، نشان میدهد که سخنانی که حمید بن مسلم ازدی و دیگران از امام حسین(علیهالسلام) شنیدهاند و نقل کردهاند، صحیح است. در مجموع ما از دو طریق به تواریخ عاشورا دسترسی داریم. یکی گزارشاتی که برخی گزارشگران سپاه عمر سعد ثبت و ضبط کردهاند و در منابع اهل سنت آمده است و دیگری گزارشاتی که از امامان معصوم (علیهمالسلام) در قالب روایات یا زیارتنامهها به دستمان رسیده است. این بزرگواران گزارشی معصومانه و کاربردی از وقایع عاشورا ارائه فرمودهاند.
ب) چیزی که از گزارشات بالا به دست آمد این بود که جناب علی اکبر، جنگ نمایانی انجام داد و در حملهی دوم توسّط مرّه بن منقذ ضربهای خورد و دیگران هم گروهی او را محاصره کردند و با شمشیر وی را از پا در آوردند. امام حسین(علیهالسلام) بر بالین علی اکبر میآید و زمانی میرسد که او را به شهادت رساندهاند و با او نجوایی نمیکند؛ بلکه برای تنبّه سپاه دشمن و رسیدن ندای مظلومیّت عاشورائیان، با صدای بلند این سخنان را فرموده است.
البته نقل ابن سعد این تفاوت را داشت که امام نزد علی اکبر نیامد، بلکه خود لشکریان ابن سعد، بدن بیجان علی اکبر را به نزد حضرت سید الشهدا(علیهالسلام) بردند. همان افراد هم سخنان امام را گزارش کردهاند.
ج) در مورد حمید بن مسلم ازدی که ناقل این ماجرا و سخنان امام(علیهالسلام) است، باید به این نکته توجّه کنیم که او از واقعهنگاران سپاه عمر سعد بود. وی کسی بود که به دستور عمر بن سعد، سر مبارک امام حسین را همراه با خولی بن یزید به کوفه نزد عبید الله بن زیاد برد.[۱۱] وی از افراد معتدل در سپاه ابن سعد بود که به دلیل رفاقتی که با ابن سعد داشت به کارزار کربلا آمد.[۱۲] وقتی که شمر خواست خیمهی سید الشهدا را آتش بزند و به زنان تعرّض کند، به او اعتراض کرد و او را منصرف نمود.[۱۳] بعد از عاشورا از دست سائب بن ملک که قصد کشتنش را داشت، میگریزد.[۱۴] ظاهرا هیچ دخالتی در عاشورا نداشته و فقط سمت گزارشگری را بر عهده داشته و به همین سبب هم رفاقتش با ابراهیم اشتر بعد از عاشورا، ادامه داشت[۱۵] و حتّی نزد مختار هم رفت و آمد داشت.[۱۶] وابلی نقل میکند که در شبی که قرار بود فردایش مختار قیام کند، همراه حمید بن مسلم و نعمان بن ابیجعد به منزل مختار رفتیم و از آنجا همراه او عازم لشکرگاه شدیم.[۱۷]
علامه مجلسی در بخشی از بحار به نقل متن کامل رسالهی شرح الثأر نوشتهی جناب ابن نماء حلّی پرداخته است. در بخشی از این رساله میخوانیم:
«ابراهیم بن اشتر رحمه اللَّه رجلى بود: ظاهر الشجاعه، دلاورى با شهامت، دامن همت براى محبت اهل بیت پیامبر به کمر زده، پرچم نصیحت را براى آنان با دو دست خود بر افراشته. ابراهیم خویشاوندان و برادران و دوستان و اعوان خود را جمع کرد و آنان را با حمید بن مسلم ازدى در همه شب نزد مختار برد. رأى آنان بر این شد که: روز پنجشنبه چهاردهم ماه ربیع الآخر سنه «۶۶» قمرى خروج کنند.»[۱۸]
از مجموع این گزارشات برمیآید که حمید بن مسلم ازدی جزء توّابین بوده و به دلیل اینکه فقط در کربلا کار گزارشگری را برعهده داشته است، مورد عفو قرار گرفته [۱۹] و به احتمال قوی همان کسی است که شیخ طوسی نامش را جزء اصحاب امام سجّاد(علیهالسلام) نوشته است.[۲۰]
خلاصه:
امام حسین (علیهالسلام) بعد از شهادت مظلومانه فرزندش علی اکبر، خود را به پیکر چاک چاکش رساند و برای تنبّه سپاه عمر سعد، بانگ برآورد: «خداوند قاتلینت را بکشد که نسبت به خداوند و هتک حرمت رسول خدا گستاخ شدهاند. پسرم! بعد از تو خاک بر سر این دنیا.»
علاوه بر ثبت و ضبط این سخنان توسّط وقایعنگاران لشکر عمر سعد، توسّط ائمهی معصومین(علیهمالسلام) در قالب زیارتنامه علی اکبر، نقل شده است. حمید بن مسلم ازدی که بخش اعظم حوادث کربلا را گزارش کرده است، جزء توابین سپاه مختار بوده است و بنا بر نقلی از اصحاب امام زین العابدین(علیهالسلام) به شمار میآمده است.
_______________________________________
پینوشت
[۱]. سید بن طاووس، اللهوف علی قتل الطفوف/ ترجمه فهری، جهان، چ۱، تهران، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۴٫
[۲]. محمد بن سعد، الطبقات الکبرى، دار الکتب العلمیه، چ۱، بیروت، ۱۴۱۰ق، خامسه۱، ص۴۷۱٫
[۳]. محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری، دار التراث، چ۲، بیروت، ۱۳۸۷ق، ج۵ ،ص۴۴۶٫
[۴]. ابوالفرج اصفهانی، مقاتلالطالبیین، دار المعرفه، بی تا، تحقیق سید احمد صقر، ص۱۱۵٫
[۵]. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، کنگره شیخ مفید، چ۱، قم، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۰۶٫
[۶]. فضل بن حسن طبرسی، إعلام الورى بأعلام الهدى (ط – القدیمه)، اسلامیه، چ۳، تهران، ۱۳۹۰ق، ص۲۴۶- ابن نما حلی، مثیرالاحزان، مدرسه امام مهدی عج، چ۳، قم، ۱۴۰۶ق، ص۶۸٫
[۷]. سید بن طاووس، اللهوف علی قتل الطفوف/ ترجمه فهری، ص۱۱۴٫
[۸]. علامه مجلسی، بحار الأنوار، دار إحیاء التراث العربی، چ۲، بیروت، ۱۴۰۳ق، ج۹۸، ص۲۷۴٫
[۹]. ابن مشهدی، المزار الکبیر، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چ۱، قم، ۱۴۱۹ق، ص۴۸۷٫- ابن طاووس، اقبال الاعمال، دار الکتب الاسلامیه، چ۲، تهران، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۵۷۳٫
[۱۰]. الطبقاتالکبرى،خامسه۱،ص۴۳۷٫
[۱۱]. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، کنگره شیخ مفید، چ۱، قم، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۱۳٫
[۱۲]. احمد ابن داوود دینورى، اخبار الطوال، منشورات الرضی، قم، ۱۳۶۸ش، ص۲۶۰٫
[۱۳]. ابو مخنف کوفى، وقعه الطف، جامعه مدرسین، چ۳، قم، ۱۴۱۷ق، ص۲۲۹٫
[۱۴]. تاریخ طبری، ج۶، ص۵۸٫- حسن بن محمد قمی، تاریخ قم، ترجمه حسن بن على بن حسن عبد الملک قمى (در ۸۰۵)، تحقیق سید جلال الدین تهرانى، توس، تهران، ۱۳۶۱ش، ص۲۸۸٫
[۱۵]. تاریخ طبری، ج۶، ص۱۸٫
[۱۶]. تاریخ طبری، ج۶، ص۱۹٫
[۱۷]. تاریخ طبری، ج۶، ص۲۳٫
[۱۸]. بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۴۵، ص۳۶۶٫
[۱۹]. جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف، چ۲، قم، ۱۴۱۷ق، ص۱۵۴٫
[۲۰]. شیخ طوسی، رجال الطوسی، جامعه مدرسین، چ۳، قم، ۱۳۷۳ش، ص۱۱۲٫
true
true
http://ilam.ziaossalehin.ir/?p=13867
true
true